سبد خرید شما خالی است
در سالهای اخیر، تغییر رشته از لیسانس به پزشکی در میان دانشجویان و فارغ التحصیلان به یکی از مسیرهای پرطرفدار و محبوب تبدیل شده است. این انتخاب در نگاه اول، ممکن است صرفا یک تصمیم شغلی یا تحصیلی کاملا ساده به نظر برسد، اما در واقعیت مجموعهای پیچیده از انگیزههای آشکار و پنهان در پس آن نهفته است. بسیاری از افراد پس از گذراندن دوره لیسانس در رشتههایی چون روانشناسی، زیستشناسی، مهندسی یا حتی علوم انسانی تصمیم میگیرند به دنیای پزشکی ورود کنند. دنیایی جدید که علاوه بر مهارت و دانش، مستلزم تعهد، انگیزهای پایدار و تابآوری است. ما در این مقاله تصمیم گرفتیم به بررسی جامع انگیزههای پنهان در تغییر رشته از لیسانس به پزشکی بپردازیم، انگیزههایی که گاه ریشه در تجربههای شخصی، گاه در نیازهای روانشناختی و گاهی نیز در ساختارهای اجتماعی دارند.
بسیاری از دانشجویان پس از اخذ مدرک لیسانس، دچار نوعی خلاء معنایی میشوند. آنها احساس میکنند رشتهای که انتخاب نمودهاند، با آرمانها، ارزشها یا شخصیت درونیشان همخوانی ندارد. پزشکی به عنوان حرفهای که مستقیما با انسان، درمان، درد و زندگی سر و کار دارد، میتواند پاسخی به این نیاز درونی برای رسیدن به معنا باشد. به عنوان مثال میتوان به دانشجویی اشاره کرد که لیسانس مهندسی دارد اما پس از تجربه بیماری یکی از اعضای خانواده، به این نتیجه میرسد که لازم است مسیر خود را تغییر دهد و در مسیر کمک مستقیم به انسانها قدم بردارد.
برخی افراد پس از تجربه شکست، سردرگمی یا ناامیدی در رشته مقطع کارشناسی خود، به دنبال بازسازی مسیر زندگیشان هستند. پزشکی به عنوان رشتهای که دارای ساختاری مشخص، مسیر شغلی روشن و جایگاه اجتماعی خوبی است میتواند برای این افراد حکم فرصت دوم را داشته باشد. فرصتی به منظور بازیابی اعتماد به نفس، بازتعریف خود و ساختن آیندهای متفاوت. به عنوان مثال فارغ التحصیل رشته مهندسی که بعد از چند سال کار در صنعت، دچار بیانگیزگی شده و تصمیم میگیرد با ورود به رشته پزشکی، احساس ارزشمندی را دوباره تجربه نماید.
پزشکی به دلیل ماهیت انسانی، تعامل با رنج و درمان و چالشهای علمی، برای افراد تبدیل به بستری برای رشد شخصی عمیق میشود. برخی افراد، به ویژه آنهایی که در رشتههای نظری یا فنی تحصیل نمودهاند، به دنبال تجربهای هستند که نه تنها ذهن، بلکه قلب و شخصیت آنها را نیز درگیر خود نماید. این تمایل به رشد چند بعدی میتواند به انگیزهای پنهان و قدرتمند برای ورود به دنیای پزشکی تبدیل شود.
تغییر رشته به پزشکی، علاوه بر انگیزههای فردی، تحت تاثیر ارزشهای فرهنگی، ساختارهای اجتماعی و تعاملات بین فردی نیز قرار میگیرد. در این بخش، به انگیزههای اجتماعی کمتر شناخته شده اما اثرگذار میپردازیم:
برای برخی افراد پزشکی علاوه بر یک مسیر شغلی، ابزاری برای ایفای نقش موثر در جامعه نیز محسوب میشود. این افراد، پس از تجربههایی همچون فعالیتهای داوطلبانه، مواجهه با بحرانهای اجتماعی(مانند همهگیری کرونا) یا کار در حوزه سلامت عمومی به این نتیجه میرسند که تمایل دارند در سطحی عمیقتر به جامعه خدمت کنند. به عنوان مثال دانشجویی با لیسانس علوم اجتماعی که در دوران کرونا به عنوان داوطلب در مراکز واکسیناسیون فعالیت کرده، ممکن است به این نتیجه برسد که از طریق پزشکی میتواند نقش موثرتری در سلامت جامعه ایفا نماید.
برخی افراد تحت تاثیر شخصیتهایی قرار میگیرند که در زندگیشان الگویی الهام بخش بودهاند(مثل پزشک خانواده، شخصیتهای رسانهای یا حتی استاد دانشگاه) این تاثیر، گاه به شکلی کاملا ناخودآگاه، مسیر ذهنی فرد را به سوی پزشکی سوق میدهد، حتی اگر رشته اولیهاش متفاوت بوده باشد.
در برخی کشورها، دارا بودن مدرک پزشکی میتواند مسیر مهاجرت و اشتغال بین المللی را برای فرد هموار سازد. این انگیزه، هر چند که غالبا پنهان باقی میماند، اما نقش مهمی در تصمیم گیری افراد دارد.
یکی از انگیزههای پنهان تجربههای زیسته است که نقش مهمی برای تغییر رشته به پزشکی دارند. این تجربهها، بر خلاف انگیزههای آشکار، غالبا در تعامل با افراد، محیط و موقعیتهای خاص شکل میگیرند. در ادامه سه انگیزه تجربی کلیدی را با هم بررسی مینماییم:
گاهی یک لحظه ساده، یک تجربه کوتاه یا یک برخورد انسانی در محیطهای اجتماعی میتواند به عنوان جرقهای برای کشف رسالت واقعی زندگی عمل کند. فردی که در یک فعالیت داوطلبانه، کمپین سلامت یا حتی همراهی یک بیمار در بیمارستان شرکت کرده، ممکن است از خود بپرسد: آیا من میتوانم فراتر از تماشاچی بودن، نقش فعالتری در درمان و امید ایفا کنم؟
این تجربههای هر چند کوتاه، میتوانند احساس همدلی، معنا و مسئولیت را در فرد بیدار کنند. احساسی که احتمالا در رشتههای دیگر کمتر تجربه نمایید. پزشکی فقط یک رشته تحصیلی محسوب نمیشود بلکه مسیری برای لمس دردهای دیگران، بهره گیری از علم برای نجات زندگی انسانها و تحقق رسالت انسانی است. تصور نمایید روزی در لباس سفید پزشکی، نه فقط به عنوان یک متخصص، بلکه به عنوان فردی که امید رو به زندگی یک بیمار باز میگرداند، ایستادهاید. برای بسیاری از افراد، این تصمیم نقطه آغازین تصمیمی بزرگ است.
گاهی فرد پس از ورود به بازار کار یا تجربه عملی در رشته مقطع کارشناسی خود، متوجه میشود که آن رشته فاقد پویایی لازم، فرصت رشد یا معنا است و این مساله برایش رضایت بخش نیست. در این شرایط است که پزشکی به عنوان جایگزینی جذاب، چالش برانگیز و البته دارای معنا معرفی میشود.
برخی افراد در مقطع کارشناسی، به واسطه واحدهای درسی، پروژهها یا تعامل با اساتید، متوجه میشوند که علاقه واقعی آنها در واقع پزشکی بوده است. علاقهای که قبلا نادیده گرفته شده یا تحت تاثیر انتخابهای تحصیلی اولیه بوده است.
تحقیقات انجام شده در دانشگاههای کانادا، آمریکا و ایران نشان میدهد درصد قابل ملاحظهای از دانشجویان پزشکی، پیش زمینه لیسانس در رشتههای غیر پزشکی دارند. در پژوهشی که در دانشگاه تورنتو انجام گرفت مشخص شد که 32% از دانشجویان پزشکی، ابتدا در رشتههایی همچون روانشناسی، زیستشناسی یا حتی فلسفه تحصیل نمودهاند. این دانشجویان، در مصاحبههای کیفی، انگیزههایی چون «جست و جوی معنا برای زندگی خود»،«تجربه شخصی با بیماری»،«تاثیر خانواده،جامعه و رسانه» و «احساس نارضایتی از رشته قبلی» را به عنوان دلایل اصلی تغییر مسیر ذکر نمودهاند.
تغییر رشته به پزشکی، اگر چه به خودی خود میتواند باعث رضایت شغلی و رشد فردی شود اما در صورت عدم شناخت دقیق انگیزهها، ممکن است نتیجه عکس دهد و باعث اضطراب، افسردگی، فرسودگی یا حتی ترک تحصیل فرد شود. شناخت انگیزههای پنهان به شخص کمک مینماید تا با آمادگی روانی، آگاهی کامل و برنامه ریزی وارد این مسیر شود.
در ظاهر تغییر رشته از لیسانس به پزشکی، یک تصمیم تحصیلی ساده است، اما در اصل، بازتابی از تجربههای زیسته، تحولات درونی و تعاملات پیچیده میان فرد و جامعه است. انگیزههای پنهان پشت این انتخاب، غالبا فراتر از آن چیزی هستند که در مصاحبههای رسمی یا فرمهای ثبتنام بیان میشود. این انگیزهها میتوانند ریشه در جست و جوی معنا برای زندگی، تجربههای شخصی فرد با بیماری، نیاز به اثبات خود، یا حتی فشارهای اجتماعی و فرهنگی داشته باشند. شناخت این انگیزهها و ریشه آنها، نه تنها برای خود فرد، بلکه برای مشاوران تحصیلی، نهادهای آموزشی و سیاست گذاران ضروری است. از منظر روان شناختی در واقع این مسیر فرصتی برای کشف علاقه واقعی، بازتعریف هویت و ساختن تصویری جدید از خود است. از منظر اجتماعی، میتواند به تنوع بخشی در جامعه پزشکی نیز کمک نماید(با ورود افرادی با پیش زمینههای مختلف، تجربههای زیسته متفاوت و دیدگاههای نوآورانه) و از منظر آموزشی، نیازمند بازنگری در ساختارهای پذیرش، طراحی مسیرهای انعطاف پذیر و حمایتهای روانی است.
به عنوان سخن پایانی لازم است عرض کنیم که مسیر لیسانس به پزشکی را نباید به عنوان راه دوم یا جایگزین کنکور دید، بلکه باید آن را مسیری مستقل و فرصتی برای بازآفرینی فرد و حرفهاش دانست. این مسیر اگر با شناخت انگیزهها، صداقت درونی و حمایت بیرونی همراه شود، میتواند به نقطه عطفی در زندگی فرد تبدیل شود. نقطهای که در آن انسانیت، معنا و علم در کنار یکدیگر قرار میگیرند.